Its me

این شور که در سر است ما را ... وقتی برود که سر نباشد

Its me

این شور که در سر است ما را ... وقتی برود که سر نباشد


در نهایت همه آدم ها ناامیدت میکنن ، هیچ استثنائی هم وجود نداره 



With you

+Ba to meydan azadi band    👉🏻 لینک دانلود 






سکوت کردم
خندید و گفت:
به یاد ندارد.

راه هایی را که پیموده است
درهایی را که کوبیده است
عشق هایی را که آزموده است.

سکوت کردم
گریست و گفت:
یه یاد دارد هنوز..

راه هایی را که نپیموده است
درهایی را که نکوبیده است
عشق هایی را که نیازموده است..


{ واهه آرمن }
 



گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ، ساکن شود ... بدیدم و مشتاق تر شدم 



به نظرم هفته آخر آذر 17 سالگی ، در حالیکه یک هفته به شروع امتحان های نوبت مونده ، وقتی که کنار شوفاژ داری استراحت میکنی ؛ اونم یه استراحت بیست دقیقه ای و در حالیکه فکر میکنی هیچ تمایل خاصی به هیچ چیز و هیچ کس نداری بهترین زمان و مکان برای مردنه ... ایده نابودی تو اوج ؛ ایده وسوسه کننده ای هستش

1. هفته بعد امتحان و سختی ؟  

2. فقط یه استراحت کوتاه و بعدش درس و درس ؟ 

3. بدون هیچ میلی ...: نخواستن نداشتن نیاز نداشتن ( قدر این بی میلی رو باید دونست ... حس رها شدن به آدم میده ، حس اینکه هیچ تعلق خاطری نسبت به هیچی نداری ، گاهی اوقات هم ترسناکه ؛ این ترسناکی زمانی هستش که بفهمی قراره دائما ادامه پیدا میکنه ) 



جوان ترها باید یاد بگیرند در انزوا زندگی کنند و تا جایی که ممکن است تنها باشند. از نظر من یکی از مشکلات جوان های امروزی آن است که سعی میکنند دائماً دور هم جمع شوند و سر و صدا راه بیاندازند و دیوانه بازی در بیاورند. 

این میل دیوانه وار به دور هم جمع شدن، برای فرار از تنهایی، میتواند نشانه ی یک بیماری باشد. هر انسانی باید از کودکی یاد بگیرد که چطور وقتش را به تنهایی بگذراند و حوصله اش سر نرود. 

قرار نیست ما، انسان هایی منزوی باشیم، اما باید بلد باشیم که به تنهایی با خودمان رو به رو شویم و در این رویارویی میتوان چیزهایی یاد گرفت که به شکل دیگری نمیتوان آموخت.


+آندری تارکوفسکی 


منچستر کنار دریا یه فیلم بسیار تاثیر گذار از زندگی شخصی هستش که مسیری سخت رو قدم میزنه ، غمگینه ، رنج کشیده اما هنوز هم در اعماق وجودش احساساتی میشه ، کم هست اما هنوز از بین نرفته ... تحولش نه شبیه به فیلم بلکه شبیه به زندگیه . 

حتی نمیشه گفت شبیه به خود زندگی 

گهگاهی میتونه با قدرت صاف بایسته و گردنش رو صاف کنه و سوار بر قایق از وزیدن باد لذت ببره یا اینکه با یه توپ تنیس تو همون سر بالایی های زندگی و رها کردنش ، رسیدن به آرامشی در دریا ، ماهی گیری ، شبیه خودمون ... شبیه یه آدم .. 



تو یکی از انسانی ترین صحنه های فیلم :

زن به همسر سابقش میگه : «نباید آن حرف‌ها را به تو می‌زدم. دلم شکسته بود و همیشه شکسته خواهد ماند. اما خب دل تو هم شکسته بود.»

درکِ دردناکِ شخص دیگه زمان می‌برد. باید ماشین رو پارک کنی، خاموشش کنی، پیاده بشی، و مثل عابری ساده روبروی‌ شخص دردمند بایستی.

 به نظرم هیچ عبارتی انسانی‌تر از این نیست: تو هم حق داشتی..



{ گاهی اوقات تنها چیزی که باعث میشه در مقابل دیگران آروم بشم همین جمله است :  اونم حق داشت...
چقدر اب و هوای خوبی داشت 😊 ابری .. و بازی خیلییی خوب
Casey Afflecدر نقش Lee
}

 

وقتایی هم که زورم به دلم نمیرسید ، سکوت میکردم 

 



صد بار تو را دیدم ، صد بار شنیدم ...