Its me

این شور که در سر است ما را ... وقتی برود که سر نباشد

Its me

این شور که در سر است ما را ... وقتی برود که سر نباشد



دنیا وفا ندارد ، ای نور هر دو دیده ...😔

{ این چند روز در این مورد هیچ اظهار نظری نکردم .
هیچ کاری از دستم بر نمیاد ، حرفام قوتی نداره 
ولی هیچ وقت فراموش نمیکنم ... 
چقد مظلوم ، چقد بدبختیم }


خنده هاش شبیه ترانه ست..زیبـاتر..زیبـاتـر




"چرا" از زبان ریچارد فایمن 👇🏻


+چرا از زبان ریچارد فایمن 


در پایان فایمن، کل پروسه پرسش "چرا" را بی اعتبار میداند 

او اضافه میکند باید تعیین کنیم چه چیزهایی مجاز است برای فهمیدن و چه چیزهایی نیست



عشق خیلی عجیبه و صحبت کردن درباره همچین مسئله انتراعی و ذهنی واقعا سخته . از نگاه من یکی از نشونه های عشق یا معشوق اینه که وادار به قد کشیدنت میکنه..این رشد از اون جهت مهمه تا خودت رو شایسته ی همراهی و حضور در کنارش ببینی..این به این معنا نیست که در این بین کسی بالاتر یا کسی پایین تر از دیگری قرار داره بلکه عشق در شروط اول ، خود خواه نبودن هستش چرا که خودخواه بودن ناشی از نادانی هست  ، قاطع نبودن در اندیشه و گفته های دو طرف هست ؛ طوریکه با داشتن هنر سکوت کردن و در وهله مساوی گفت و گو کردن و خود دار بودن به دیگری اجازه بدی حرف  ها و نظرات خودشو بیان کنه ، عشق ،تلاش برای شکوفا کردن طرفین در رابطه هست . اصلا شکل ایده آل رابطه اینه که هر دو به شکلی در مورددیگری این احساس رو داشته باشند..به  هرحال زندگی جنبه های مختلفی داره و ممکنه هرکسی در هرکدوم از این مسیرها چند گامی جلوتر از دیگری باشه و تفاوت های خوبی رو داشته باشه .. در این مورد یه جا خوندم که  گفته بود : رابطه ، مدیریت تفاوت هاست نه پایان دادن به این تفاوت ها و آسیب در اینه که ما تفاوت ها رو نپذیریم و سعی در کنار گذاشتن اونا داشته باشیم ؛ در واقع ما عشق رو میخوایم برای اینکه فردیت ما در کناردیگری و در حضور تفاوت ها شکوفابشه ؛ فردیتی که شامل روح درون ما ، تنهایی ما ، آزادی اندیشه ما و استقلال ما میشه بنابراین وجود تفاوت ها و تغییر در اون ها لازم هستش ..

نکته ی مهم تر اینه که معشوق نباید ساکن باشه یا جایگاه ثابتی داشته باشه تا بعد از مدتی تلاش دست یافتنی بشه..با رسیدن ،با احساس راحتی و امنیت ،نیاز به تلاش کردن و بهتر شدن در ما میمیره..معمولا در همون نقطه ست که  ما از همدیگه جدا میشیم و در همون جاست که این حرکت و رابطه ی پویا شروع به مردن میکنه..معشوقه ای مناسب حال ماست که هر روز به شکلی با پیش رفتن خودش ما رو هم درجهت های مختلف زندگی به تلاش کردن وادار کنه..این یک درخواست از جانب اون نیست..این خواسته و نیاز خود ماست وقتی میخوایم باز هم خودمون رو شایسته ی حضور در کنار اون ببینیم و هم اینکه رابطه ای که تأیید و تحسین بشه و موجب تغییر نشه فردیت شکوفا نمیشه و باید مواظب تنهایی خود نیز باشیم و صد البته مواظب تنهایی طرف مقابل .. 


{ نگاه مثبت خودم به عشق برام عجیب بود ، و اینکه از این پسرا هستن که گاهی اوقات اون اونقدر عمقِ شخصیتی دارن که بعد از سالیان سال هم در کنارشون بودن هنوز هم چیزایی برای کشف کردن در وجودشون وجود داره و به تبع اون تلاشِ پیوسته برای بالا کشیدن خودمون برای هم قد او بودن هیچ وقت متوقف نمیشه ؛ از اینا لطفا به منم بدید یا منو بهش بدید  😁😎 } 


به نظر من مدت زمانی که وقت میزاری برای اونی که دوسش داری ، صادقانه ترین شکل ابراز علاقه است :) 

21/8/96


چهارشنبه ها تو برنامه من پر از دریافت اطلاعات جدیده . 
ارتباط با آدما ، شنیده های جدید ، گفتنی های مهم ، گفت و گوی مناسب ، حس های عجیب ، ناراحتی ، خستگی ، جست و جو ، خوشحالی ، کتاب ها ، فیلم ها ، مقاله و افکار بقیه و ...
تنها چهارشنبه هایی که از بودن در جمع و شلوغی لذت میبرم  
در کنار ادم هایی که به نظرم هر کدومشون چیزی واسه یاد دادن و گفتن دارن 
حداقل نظر من اینه و از کنارشون بودن راضی هستم و لذت میبرم 
همینه که چهارشنبه هر هفته برناممو تغییر نمیدم .. 
هر جلسه ای که حضور دارم از شنیدن صحبت های جدید ، گفتنی هایی که باید گفته بشه و بهش پرداخته بشه وحس ایجاد یک ارتباط مفید راضی تر از قبل میشم و هر بار و هر بار متوجه میشم که هنوز هم چیزای جدیدی برای یاد گرفتن و دونستن هست 
از خسته بودنم بعد هر جلسه خوشحال میشم ، به نظرم یکی از باگ های خوب من همین باشه که از خستگی هام لذت میبرم و دلیلش اینه که باعث میشه فعال بودن رو احساس کنم .
الان حدودا بلدم چه جوری فیلم ببینم ، چه جوری کتاب بخونم و تفکر نقادانه داشته باشم :)  
و مهم تر از همه اینه که وقتی در جمعی قرار میگیری ؛ در اون جمع پذیرفته بشی  
و خوشحالم که تو این سن در مسیر همین جلسه ها و آدما قرار گرفتم 


این ویدیو رو پیشنهاد میکنم ببینید : 


آیا آدم های خوب و صاف و صادق کلاهشان پس معرکه است ؟ 


آخرش به یک جایی میرسی میفهمی که تنها آدم مورد اعتماد زندگی خودت هستی..خودت تنها کسی هستی که زیر پایت را خالی نخواهد کرد..خودت تنها کسی هستی که خودت را دوست دارد..تنها کسی که حرفت پیش او میماند.. گاه این را سخت میفهمی..گاه در هاله ای از رنج و اندوه..گاه در سوءتفاهماتی که بین تو و عزیزترین آدم های زندگیت رخ میدهد..اما بالاخره میفهمی... ولی چرا هنوزم من به خودم انقد مطمئنم که میتونم مورد اعتماد بقیه واقع بشم ؟ 😕 و شاید دارم اشتباه میکنم 🤷🏻‍♀️


من خسته رو بغل کن 

بزار ایستاده بمیرم

 



هر آدمی در برهه ای از زندگیش میخواد با خداحافظی کردن ، رفتن ، یا پاک کردن ..توجه دیگران یا یک نفر رو به نبودنش جلب کنه . مسئله اینه که وقتی بودنت برای کسی ( اونجور که میخوای )مهم نیست ، رفتنت هیچ چیزی رو عوض نمیکنه و چقدر فهمیدن این موضوع دردناکه :( 





شب تو سیاهی نگاهت 

رنگ مرگ عمق راهت

ای غم بی در و پیکر

آشنا با بد و بدتر 

شبا همه چیو خراب میکنن ..


Shahin najafi ghazi+